محل تبلیغات شما

یکنفس ای پیک سحری
بر سر کویش کن گذری
گو که ز هجرش به فغانم به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم نتوانم نتوانم
من غرق گناهم
تو عذر گناهی
روز و شبم را تو چو مهری و چو ماهی
چه شود گر مرا رهانی ز سیاهی ؟
چون باده به جوشم در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
همه شب بر ماه وپروین نگرم
مگر آید رخسارت در نظرم
چه بگویم ؟ چه بگویم ؟
به که گویم این راز ؟
غمم این بس که مرا کس نبود دمساز

ضمن سپاس ازدوست گرامی م"مریم" Golden muzik

...به کجاچنین شتابان؟!...

لینکستان مقالات جدیددرحوزه های اجتماعی و....

عشقت ,نتوانم ,چو ,مرا ,ز ,بگویم ,شب بر ,نفروشمهمه شب ,عالم نفروشمهمه ,دو عالم ,بر ماه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شركت مشاوره بازرسى فنی ایستا آزمون کاوه