ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمیدانیم چون دلارام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم دیگران در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم تو به سیمای شخص مینگری ما در آثار صنع حیرانیم هر چه گفتیم جز حکایت دوست در ضمن سپاس ازدوست گرامی م"مریم" Golden muzik
...به کجاچنین شتابان؟!...
لینکستان مقالات جدیددرحوزه های اجتماعی و....
گر ,سر ,هوای ,میوه ,عشقش ,هزاردستانیم ,هر چه ,به عشقش ,عشقش هزاردستانیم ,ما به ,آید ما
درباره این سایت